بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
(قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ)؛ «بگو: (پروردگار آسمانها و زمين كيست؟) بگو: (خدا!) بگو: (پس آيا جز او سرپرستانى گرفتهايد كه اختيار سود و زيان خود را ندارند؟) بگو: (آيا نابينا و بينا يكسانند؟ يا تاريكیها و روشنايى برابرند؟ يا براى خدا شريكانى پنداشتهاند كه مانند آفرينش او آفريدهاند و در نتيجه، [اين دو] آفرينش بر آنان مشتبه شده است؟) بگو: (خدا آفريننده هر چيزى است، و اوست يگانه قهار.)». (رعد، ۱۶)
انسان وقتی از خدا غافل میشود در باتلاق وسوسههای شیطانی، آرزوهای بیمعنا، توقعات بیجا و توهمات بیاساس غرق میشود و حجاب بزرگی از این تاریکیها بر قلب او سایه میافکند، به گونهای که نه خود را میشناسد و نه خلق را میبیند و نه لذتی از زندگی میبرد. مانند کسی که به دنبال سایه خود است و به هیچ جا نمیرسد. قرآن مجید غالبا و بالاخص در سوره رعد ما را متوجه به عالم خلقت میکند و میگوید آسمان، زمین، کهکشان و خلقت خدا را ببین و از تاریکی خارج شو. با نگاه به آسمانها چند حقیقت را در مییابیم. حرکت آسمانها و نظم و تدبیر آنها ما را متوجه پروردگار میکند. خورشید را میبینیم، عظمت را میبینیم، همه اینها نشان از وجود خالق قدرتمند و بینیاز است. خالقی که علم و حکمت و تدبیر او بیانتهاست.
(الرَّحْمَٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ؛ خداى رحمان كه بر عرش استيلا يافته است) (طه، ۵) علم و قدرت خیال ما توان درک عظمت خلقت او را ندارد. الله نه مکان دارد و نه زمان بر او تاثیر دارد، هیچ محدودیتی ندارد. اگر چیزی بخواهد (کن فیکون) میشود. هیچ امری برای او غیر ممکن نیست. امام رضا علیه السلام به عمران صافی از فلاسفه وقت فرمودند: حرفی است که یک طرف زمان دارد و یک طرف زمان ندارد. همان (کن: بشو) الهی است. نظر به آسمانها انسان را مجذوب میکند. در یک لحظه متوجه خالق میشویم و تدبیر او بر همه مخلوقات خود ادامه دارد. خداوند در قالب سوال میفرماید: (قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) چه کسی باید خالق آسمانها و زمین باشد؟ غیر از کسی که رحمت و تدبیر و عظمت بیانتها دارد؟
کلمه (الله) اسم علم برای خداوند است، ولی به این مفهوم نیست که او را درک کردیم. حسب برخی از تفسیرها (الله) یعنی آن که در او متحیر هستیم و نمیتوانیم خوب بشناسیم. خداوند سوال میپرسد و خود پاسخ میدهد (قل الله) چون بسیار واضح است.
این مقدمهای است برای مطلب بعدی و میفرماید: (قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ). کلمه (ولی) یعنی چیزی که نزدیک انسان باشد. (یلیه) یعنی نزدیک است. ما و اهل بیت علیهم السلام چون نزدیک هم هستیم (ولی) همدیگر هستیم. در ادامه آیه میفرماید: (من دونه) یعنی (ولی) که خدا تعیین کرده مشکلی ندارد. میفرماید: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا پروا كنيد؛ و به او [توسل و] تقرب جوييد). ( مائده، ۳۵) باید وسیله نزدیکی به خدا داشته باشیم اما نباید سراغ کسانی برویم که خداوند تعیین نکرده است. و کسانی که (لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيَاةً وَلَا نُشُورًا؛ براى خود نه زيانى را در اختيار دارند و نه سودى را، و نه مرگى را در اختيار دارند و نه حياتى و نه رستاخيزى را). (فرقان، ۳)
در اینحا خداوند مطلبی را میفرماید: خورشید نورافکنی میکند ولی انسان برای بهره بردن از نور باید چشم داشته باشد. اگر چشمی نباشد، نوری نمیبیند. حال اگر خدا را نمیبینیم، مشکل از ماست، مانند کسی که نور خورشید را نمیبیند. خداوند میفرماید: (فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُم؛ او [نيز] آنان را دچار خودفراموشى كرد). (حشر، ۱۹)
(قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ). (اعمی) یعنی کور، (بصیر) یعنی بینا. البته احتمالا بصیر چون بر وزن فعیل است به معنای کسی است که بینایی خوب دارد. مؤمن اینچنین است.
(أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ). فرض کنید بینایی کامل داشته باشیم ولی تاریکی باشد، در تاریکی نمیتوان چیزی را درک کرد. پس هر دو نیاز است، هم نور و هم بینایی. از سویی به آیات نیاز داریم که همانند فرستنده است و از سوی دیگر علم و حکمت نیاز داریم که به مثابه گیرنده است.
(أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ). گمان کردند که هر کدام از خورشید و ماه و دیگر کائنات را یک خالق جداگانه آفریده است. اگر اینطور بود که میفرماید: (لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ؛ قطعاً آسمانها و زمين و هر كه در آنهاست تباه مىشد). (مومنون، ۷۱) امکان ندارد زیرا خدا یکی است، (هُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ) به کسی اجازه نمیدهد در مقابل او قد علم کند.
(قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ). ای پیامبر بگو خداوند خالق همه چیز است. تذکر پیامبر وجدان انسان را بیدار میکند و او را آگاه میسازد.
خداوند تمام امکانات دنیوی را در اختیار حضرت سلیمان علیه السلام گذاشت تا جایی که او بر جنّ و انس و پرندگان و چرندگان و باد و رعد و برق و غیره مسلّط بود. او روزی گفت: با آن همه اختیارات و مقامات، هنوز به یاد ندارم که روزی را با شادی و استراحت به شب رسانده باشم، فردا دوست دارم تنها وارد قصر خود شوم، و با خیال راحت، استراحت کنم و شاد باشم.
فردای آن روز فرا رسید. سلیمان وارد قصر خود شد و در قصر را از پشت قفل کرد تا هیچکس وارد قصر نشود، و خود به نقطه اعلای قصر رفت و با نشاط به مُلک خود نگریست. نگهبانان قصر در همه جا ناظر بودند که کسی وارد قصر نشود. ناگهان سلیمان دید جوانی زیبا چهره و خوشقامت وارد قصر شد. سلیمان به او گفت: «چه کسی به تو اجازه داد که وارد قصر گردی، با این که من امروز تصمیم داشتم در خلوت باشم و آن را با آسایش بگذرانم؟!».
جوان گفت: «با اجازه خدای این قصر وارد شدم». سلیمان گفت: «پروردگار قصر، از من سزاوارتر بر قصر است، اکنون بگو بدانم تو کیستی؟».
جوان گفت: «اَنَا مُلَکُ المَوتِ؛ من عزرائیل هستم». سلیمان گفت: «برای چه به این جا آمدهای؟». عزرائیل گفت: «لِاَقْبِضَ رُوحَکَ؛ آمدهام تا روح تو را قبض کنم». سلیمان گفت: «هرگونه مأمور هستی، آن را انجام بده. امروز روز سرور و شادمانی و استراحت من بود، خداوند نخواست که سرور و شادی من در غیر دیدار و لقایش مصرف گردد».
همان دم عزرائیل جان او را قبض کرد، در حالی که به عصایش تکیه داده بود. مردم و جنّیان و سایر موجودات خیال میکردند که او زنده است و به آنها نگاه میکند. بعد از مدتی بین مردم اختلاف نظر شد و گفتند: چند روز است که سلیمان نه غذا میخورد، نه آب میآشامد و نه میخوابد و همچنان نگاه میکند. بعضی گفتند: او خدای ما است، واجب است که او را بپرستیم. بعضی گفتند: او ساحر است، و خودش را اینگونه به ما نشان میدهد، و بر چشم ما چیره شده است، ولی در حقیقت چنان که مینگریم نیست.
مؤمنین گفتند: او بنده و پیامبر خدا است. خداوند امر او را هر گونه بخواهد تدبیر میکند. بعد از این اختلاف، خداوند موریانهای به درون عصای او فرستاد. درون عصای او خالی شد، عصا شکست و سلیمان به زمین افتاد.
خداوند اینگونه حضرت سلیمان علیه السلام را از دنیا برد تا روشن سازد که او نیز بنده خداوند است و چگونه انسان در برابر مرگ، ضعیف و ناتوان است، به طوری که اجل حتّی مهلت نشستن یا خوابیدن در بستر را به سلیمان نداد.
ماه مبارک رمضان ۱۴۴۲ هـ